وقتی به اولین جلسه ی ال.انان آمدم، می دانستم که در مقابل الکل ضعیف هستم. اما چیزی که نمی دانستم این بود که تمام جنبه های زندگی من از کنترل خارج شده بود: هیچ دوستی نداشتم، خانه ام خرابه بود، بیش از ۱۰ سال بود که هیچ پیشرفتِ شغلی نداشتم، در تصمیم گیری مشکل داشتم، همیشه غمگین و افسرده بودم، و با آنکه تازه وارد سومین دهه ی زندگی ام شده بودم، احساس می کردم دیگر از من گذشته که فعالیت های شاد و مفرح داشته باشم. هیچ خواسته و آرزویی نداشتم زیرا امیدی برای تغییر وجود نداشت. حالا پس از گذشت شش سال از حضور من در ال.انان، روابط دوستانه ی عمیقی با اعضاء دارم، کارم روی روال افتاده و شاید مدال طلای تمیزترین خانه ی دنیا را از سازمان بهداشت جهانی دریافت نکنم، اما خانه ام قابل سکونت است. خیلی بندرت دچار نوسانات خلق و خویی می شوم و در تصمیم گیری های بزرگ، اجازه می دهم نیروی برترم وارد عمل شود. به معنای حقیقی کلمه می توانم بگویم زندگی ام به نظم و ثبات خوبی رسیده است.
_گمنام

 

از کتاب: آنگونه که درک کردیم